بیخیال هدف گذاری. تمرکزتان را روی این بگذارید.
منتشر شده در: ۱۴۰۴/۱/۲۹
همهی ما بارها شنیدهایم که برای رسیدن به آنچه در زندگی میخواهیم—چه تناسب اندام باشد، چه ساختن یک کسبوکار موفق، چه رسیدن به آرامش و نگرانی کمتر یا ارتباط مؤثرتر با دوستان و خانواده—لازم است هدفهای مشخص و قابل اقدام برای خود تعیین کنیم.
احتمالاً شما هم در این مسیر با ساخت عادتهایی تلاش کردهاید به اهدافتان برسید؛ اهدافی مثل کسب نمرهای خاص در مدرسه، وزنهای که میخواهید در باشگاه بلند کنید یا درآمدی که از کسبوکارتان انتظار دارید.
در پایان، در برخی از این هدفها موفق بودهایم و در تعدادی دیگر با شکست مواجه شدهایم. اما حقیقت این است که نتایج ما بیشتر از آنکه حاصل هدفگذاری باشد، حاصل سیستمی است که به آن پایبند میمانیم.
فرض کنید مربی یک تیم ورزشی هستید. هدفتان قهرمانی است، اما آنچه شما را به پیروزی میرساند، سیستم شماست: چگونگی جذب بازیکن، نحوهی مدیریت کمکمربیها و طراحی تمرینهای روزانه.
یا در کسبوکار: ممکن است هدفمان رسیدن به درآمد میلیاردی باشد، اما سیستم ما شامل تست ایدههای محصول، استخدام نیرو و اجرای کمپینهای بازاریابی است.
یا اگر نوازندهای باشیم که میخواهد قطعهای جدید را اجرا کند، هدفمان روشن است؛ ولی سیستم ما تعداد دفعات تمرین، روش تقسیمبندی بخشهای دشوار و نحوهی دریافت بازخورد از استاد را در بر میگیرد.
پس بهجای آنکه ذهنمان را با هدفها مشغول کنیم، بهتر است تمرکز را روی طراحی و اجرای یک سیستم مستحکم بگذاریم.
آیا بدون هدفگذاری هم میتوانیم موفق شویم؟
یا یک سوال بهتر: اگر هدفها را کنار بگذاریم و همهی توجهمان را معطوف سیستم کنیم، آیا باز هم به نتیجه خواهیم رسید؟ برای مثال، اگر مربی بسکتبال باشید و قهرمانی را فراموش کنید، اما هر روز با تیم تمرینهای ساختاریافته و دقیق برگزار کنید، آیا نتیجه نمیگرید؟
به نظر من که موفق خواهید بود.
در هر ورزشی هدف نهایی کسب بهترین امتیاز است، اما هیچکس وسط بازی خیره به تابلو امتیازات نمیماند. تنها راه بردن، بهتر شدن هر روزه است. بیل والش، مربی سهباره قهرمان سوپربول، میگوید:
«امتیاز خودش به دست میآد.»
این قاعده فقط به ورزش محدود نمیشود. در تمام جنبههای زندگی اگر به دنبال نتایج بهتر باشیم، باید از تأکید صرف بر هدف فاصله بگیریم و روی سیستم تمرکز کنیم.
هدفها جهت میدهند، اما سیستمها حرکت ایجاد میکنند
هدفگذاری همچنان ارزشمند است؛ چرا که مسیر را مشخص میکند. اما اگر بیش از حد روی آن تمرکز کنیم و از طراحی سیستم غافل شویم، با چهار مشکل بزرگ مواجه میشویم:
۱. برندهها و بازندهها هدفهای مشابهی دارند
اگر نگاهی به اطراف بیندازیم میبینیم اکثریت افراد هدفهای یکسانی دارند—مثل نمرات بالا، یک شغل خوب یا کسب درآمد بالا—با این حال تنها عدهی معدودی در رسیدن به آن موفق میشوند. آنچه ما را از دیگران متمایز میکند، سیستمهایی است که بهطور مستمر اجرا میکنیم.
۲. رسیدن به هدف تغییر موقتی ایجاد میکند
اتاقی را فرض کنید که بینظم است و تصمیم میگیرید آن را مرتب کنید. نتیجه، یک اتاق تمیز است—اما فقط برای مدتی کوتاه. چون اگر عادات قبلی حفظ شوند، خیلی زود همه چیز به هم میریزد. این یعنی مشکل اصلی در سطح «نتیجه» حل شده، نه «علت». برای ایجاد تغییرات پایدار باید سیستم را اصلاح کنیم.
۳. هدفمحوری رضایت را به تعویق میاندازد
وقتی شادیمان را مشروط به رسیدن به هدف کنیم—مثلاً «وقتی فلان پروژه به پایان رسید خوشحال میشوم»—همیشه در انتظار آن روز خواهیم ماند و هرگز در لحظه احساس رضایت نمیکنیم. اما اگر روی فرآیند و سیستم تمرکز کنیم، میتوانیم در طول مسیر نیز رضایت را تجربه کنیم.
۴. هدفمحوری با پیشرفت بلندمدت در تعارض است
افرادی که تمام تلاششان را صرف یک هدف مقطعی میکنند، پس از دستیابی به آن هدف معمولاً انگیزهشان را از دست میدهند—مثل دوندهای که ماهها تمرین میکند تا در یک مسابقه شرکت کند و پس از پایان مسابقه دیگر ادامه نمیدهد. اما کسانی که بهجای مقصد، به مسیر توجه دارند، در بلندمدت تداوم و رشد پایدارتری خواهند داشت.
نتیجهگیری
هدفها برای تعیین جهت حرکت ضروریاند، اما این سیستمها هستند که پیشرفت واقعی را رقم میزنند. هدفگذاری به ما کمک میکند بدانیم به کجا میخواهیم برسیم، اما سیستمسازی است که مسیر را هموار میکند و ما را هر روز جلو میبرد.
بیایید به جای تمرکز صرف بر نتیجه، انرژیمان را صرف ساخت یک سیستم مؤثر و پایدار کنیم—سیستمی که در آن تکتک اقدامات روزمره ما را یک گام به جلو برمیدارد.