نه گفتن؛ تکنیک نهایی افزایش بهرهوری
یکی از کلیدیترین راههای افزایش بهرهوری، یاد گرفتن هنر «نه» گفتنه.
به عبارت سادهتر، انجام ندادن یه کار همیشه سریعتر از انجام دادنشه! این حرف شبیه یه اصل قدیمی تو دنیای برنامهنویسیه که: «هیچ کدی سریعتر از کدی که اصلاً نوشته نشده، وجود نداره.»
همین منطق تو خیلی از جنبههای دیگه زندگیمون هم صدق میکنه. مثلاً، هیچ جلسهای سریعتر از جلسهای که اصلاً برگزار نمیشه، نیست! البته منظور این نیست که کلاً قید جلسات رو بزنیم، ولی واقعیت اینه که خیلی وقتا به چیزایی «بله» میگیم که واقعاً نیازی به انجامشون نداریم. خیلی از جلسات برگزار میشن که بود و نبودشون تفاوت چندانی نداره.
چند بار شده یکی ازمون یه درخواستی داشته باشه و ما بدون فکر بگیم: «باشه حتماً!» بعد چند روز بعد، حجم کارایی که رو سرمون ریخته، حسابی کلافهمون کرده. جالبه که ما از تعهداتی که خودمون با «بله» گفتن ایجاد کردیم، شاکی میشیم!
به نظر میرسه بد نباشه یه بار از خودمون بپرسیم که آیا این کارا واقعاً ضروری هستن یا نه؟ خیلی ازشون غیرضروریان و یه «نه» ساده میتونه خیلی بیشتر از پربازدهترین کارها برامون وقت بخره.
ولی سوال اینجاست که اگه مزایای «نه» گفتن انقدر واضحه، پس چرا ما اینقدر راحت «بله» میگیم؟
چرا ما «بله» میگیم؟
خیلی از ما به درخواستها جواب مثبت میدیم، نه لزوماً به این خاطر که واقعاً میخوایم اون کار رو انجام بدیم، بلکه بیشتر به این دلیل که نمیخوایم از نظر بقیه آدمای بیادب، مغرور یا بیفایدهای به نظر برسیم. مخصوصاً وقتی طرف مقابل کسی باشه که تو آینده هم باهاش تعامل خواهیم داشت – یه همکار، مشتری، دوست یا یکی از اعضای خانواده – قبل از اینکه «نه» بگیم، کلی ملاحظه میکنیم.
«نه» گفتن به این افراد میتونه خیلی سخت باشه، چون برامون عزیزن و میخوایم حمایتشون کنیم.
به همین دلیله که بهتره تو جواب دادنهامون یه کم با ملاحظه رفتار کنیم. هر کمکی از دستمون برمیاد، انجام بدیم و وقتی مجبور به «نه» گفتن میشیم، با احترام و شفافیت جواب بدیم.
اما حتی با در نظر گرفتن این ملاحظات، خیلی از ماها هنوز تو ایجاد تعادل بین «بله» و «نه» مشکل داریم. خودمون رو بیش از حد درگیر کارایی میکنیم که نه به پیشرفت معناداری تو زندگیمون کمک میکنن و نه حمایت خاصی از اطرافیانمون به حساب میان.
شاید یکی از مشکلات، نوع نگاهمون به مفهوم «بله» و «نه» باشه.
تفاوت بین «بله» و «نه»
کلمات «بله» و «نه» انقدر در تضاد با هم استفاده میشن که ممکنه حس کنیم وزن یکسانی دارن، در حالی که در واقع نه تنها از نظر معنایی مخالفن، بلکه از نظر تعهدی که ایجاد میکنن، ابعاد کاملاً متفاوتی دارن.
وقتی ما «نه» میگیم، فقط به یک گزینه «نه» گفتیم. اما وقتی «بله» میگیم، در واقع به تمام گزینههای دیگه «نه» گفتیم!
یه نکته جالب رو اقتصاددان تیم هارفورد مطرح میکنه: «هربار که ما به یه درخواست «بله» میگیم، در واقع داریم به هر کاری که میتونستیم با اون زمان انجام بدیم هم «نه» میگیم.» وقتی به یه چیزی متعهد میشیم، عملاً تصمیم گرفتیم که اون بازه زمانی مشخص در آینده چطور سپری بشه.
به عبارت دیگه، «نه» گفتن در واقع یه جور پسانداز زمان برای آیندمونه. «بله» گفتن، یه جور هزینه کردن زمان در آیندهست. «نه» یه نوع اعتبار زمانیه؛ ما این امکان رو داریم که زمان آیندمون رو هر جور که صلاح میدونیم استفاده کنیم. «بله» یه نوع بدهی زمانیه؛ ما در نهایت مجبوریم اون تعهدی که دادیم رو جبران کنیم.
«نه» یه تصميمه. «بله» یه مسئولیته.
نقش «نه»
«نه» گفتن فقط یه امتیاز برای افراد موفق نیست؛ بلکه یه استراتژیه که میتونه به ما کمک کنه تا به موفقیت برسیم.
«نه» گفتن یه مهارت ضروریه که باید تو هر مرحله از کارمون پرورش بدیم، چون مهمترین دارایی زندگیمون، یعنی زمانمون رو حفظ میکنه. همونطور که سرمایهگذار پدرو سورنتینو میگه: «اگه از زمانت محافظت نکنی، مردم اون رو ازت میدزدن.»
ما باید به هر چیزی که ما رو به سمت اهدافمون سوق نمیده، «نه» بگیم. باید به حواسپرتیها «نه» بگیم.
استیو جابز یه حرف خیلی خوبی تو این زمینه داره: «مردم فکر میکنن تمرکز یعنی «بله» گفتن به چیزی که باید روش تمرکز کرد. ولی اصلاً این معنی رو نمیده. تمرکز یعنی «نه» گفتن به صدها ایده خوب دیگه. باید خیلی با دقت انتخاب کنید.»
البته اینجا یه تعادل مهم وجود داره. «نه» گفتن به این معنی نیست که هیچوقت هیچ کار جالب یا نوآورانهای انجام ندیم. بلکه به این معنیه که ما تو یه مسیر متمرکز «بله» میگیم. وقتی حواسپرتیها حذف شدن، ممکنه منطقی باشه که به هر فرصتی «بله» بگیم که میتونه ما رو تو مسیر درست هدایت کنه.
ارتقای مهارت «نه» گفتن
با گذشت زمان و هرچی بیشتر پیشرفت میکنیم، استراتژی ما هم باید تکامل پیدا کنه.
هزینه فرصت زمان ما با افزایش موفقیت، بیشتر میشه. اوایل کار، ما شاید خیلی از فرصتها رو امتحان میکردیم. اما حالا که بیشتر میدونیم چی جواب میده و چی نه، باید آستانه «بله» گفتنمون رو بالاتر ببریم.
ما همچنان باید به حواسپرتیها «نه» بگیم، اما همچنین باید یاد بگیریم که به فرصتهایی هم که قبلاً خوب به نظر میرسیدن، «نه» بگیم تا بتونیم فضا برای فرصتهای بهتر ایجاد کنیم.
به عبارت دیگه، ما باید «نههامون» رو با گذشت زمان ارتقا بدیم.
ارتقای «نه» گفتنمون به این معنی نیست که دیگه هیچوقت «بله» نگیم؛ بلکه به این معنیه که به طور پیشفرض «نه» میگیم و فقط وقتی یه دلیل واقعاً منطقی وجود داشته باشه، «بله» میگیم. به قول سرمایهگذار برنت بشور: ««نه» گفتن خیلی قدرتمنده، چون فرصت «بله» گفتن رو براتون حفظ میکنه.»
چطور «نه» بگیم؟
احتمالاً بیشتر ما خیلی سریع «بله» میگیم و تو «نه» گفتن یه کم کند عمل میکنیم. بد نیست یه بار از خودمون بپرسیم که تو این طیف کجا قرار داریم.
اگه «نه» گفتن براتون سخته، شاید این استراتژی از تیم هارفورد براتون مفید باشه: «یه ترفند اینه که از خودتون بپرسید: «اگه همین امروز مجبور بودم این کار رو انجام بدم، آیا قبول میکردم؟» این یه قانون کلی بد نیست، چون هر تعهد آینده، هر چقدر هم دور به نظر برسه، بالاخره یه روزی به یه مسئله فوری تبدیل میشه.»
اگه یه فرصت انقدر هیجانانگیزه که باعث میشه هر کاری که دارین انجام میدین رو کنار بذارین، پس ارزش «بله» گفتن رو داره. اگه اینطور نیست، شاید بهتره یه کم بیشتر فکر کنید. این شبیه به روش «یا فوقالعاده هیجانزدهای یا نه» از درک سیورزه.
شاید نشه هر بار که با یه تصمیم روبرو میشیم این سوالا رو یادمون بیاد، ولی بازم یه تمرین خوبه که هر از چند گاهی بهش مراجعه کنیم. «نه» گفتن ممکنه سخت باشه، ولی خیلی وقتا از گزینه دیگهش آسونتره. همونطور که نویسنده مایک داریانو میگه: «اجتناب از تعهدات آسونتر از خلاص شدن ازشونه. «نه» گفتن شما رو تو قسمت آسونتر این طیف نگه میداره.»
چیزی که درباره سلامتی درسته، درباره بهرهوری هم صدق میکنه: یه ذره پیشگیری بهتر از یه عالمه درمانه!
قدرت «نه»
بیشتر تلاشمون صرف انجام کارایی میشه که اهمیت چندانی ندارن. و اگه اینطوره، حذف کردن یه کار غیرضروری خیلی مفیدتر از بهینهسازی کردن نحوه انجام دادنشه.
پیتر دراکر : «هیچ چیز به اندازه اینکه یه کاری رو به شکل کارآمد انجام بدیم که اصلاً نباید انجام میشد، بیهوده نیست.»
پس بهتره حواسمون به «نه» گفتن و حفظ انرژیمون برای کارای مهمتر باشه! اینجوری هم وقتمون رو بهتر مدیریت کردیم و هم از درگیر شدن تو کارای بیهوده جلوگیری کردیم. به قول یه ضربالمثل، «نه» گفتن، کلید خیلی از «بله» های مهم زندگیه!